فرافکنی های اخیر در حوزه صنعت داروسازی کشور بهانه ای بیش نیست
هاله حامدی فر مدیرعامل شرکت تولیدی و تحقیقاتی سیناژن
تاریخ انتشار :
شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۳
کد مطلب : ۵۳۰۹
مشروح این گفت و گو را با هم می خوانیم:
برای ورود به بحث ابتدا بگویید که داروی بیوتک از نظر ماهوی و روش تولید چه تفاوتی با داروهای شیمیایی دارد؟
هرچند داروی بیولوژیک و داروی شیمیایی و ماهیتی دو فراورده دارویی محسوب می شوند و بسیاری از قوانین مرتبط به حوزه دارو بر هر دوی اینها مترتب است؛ اما از دیدگاه صنعتی می توان گفت ما با دو صنعت مجزا مواجه هستیم که ارتباط چندانی به یکدیگر ندارند و تنها اسم محصول نهایی هر دو صنعت دارو نام گرفته است. درواقع تفاوت در روش تولید این دو دسته دارویی و ماهیت ماده اولیه مورد نیاز برای هرکدام از این صنایع موجب شده تا هر کدام برای خود دنیایی جداگانه داشته باشند. برای مثال در حال حاضر شرکت های بزرگ و بین المللی دارویی در جهان همچون مرک یا رش که هم داروهای شیمیایی و هم بایوتک تولید می کنند.
این شرکت ها مواد اولیه مورد نیاز داروهای شیمیایی خود را از شرکت های معتبر چینی و هندی که تائیدبه های لازم از اروپا و آمریکا را کسب کرده اند، تامین می کنند اما در تولید داروهای بیولوژیک، ماده اولیه مورد نیاز خود را از یک شرکت ثانویه تامین نمی کنند بلکه به طور کلی شرکت تولیدکننده داروی بیولوژیک را می خرند. یعنی رش جنن تک و مرک، سرونو را خریداری می کند. دلیل این کار هم این است که برخلاف داروهای شیمیایی که ارزش افزوده آنها در فرمولاسیون آنهاست، ارزش افزوده صنعت داروهای بیوتک در تولید ماده اولیه آنها نهفته است.
یعنی هیچ تولیدکننده داروی بایوتکی ماده اولیه خود را از یک شرکت دیگر نمی خرد؟
معمولا توسط شرکت های بزرگ و مولتی نشنال این کار را انجام نمی دهند و روش صحیحی برای تولید داروهای این حوزه محسوب نمی شود. یعنی از آنجا که ماده اولیه صنعت داروهای بیوتک تنها یک ساختار شیمیایی نیست، برای تولیدماده اولیه داروهای بیولوژیک گواهی CEP که برای ماده اولیه داروهای شیمیایی صادر می شود وجود ندارد. درواقع ماده بیولوژیک وقتی هویت پیدا می کند که مطالعات فاز یک، توکسیسیتی و فاز سه بالینی خود را طی کرده و ثابت شده باشد که محصول نهایی، بیوسیمیلار آن ماده اولیه بیولوژیک است. پس نمی توان گفت تولید یک ماده اولیه بیولوژیک لزوما منجر به تولید داروهای بیوسیمیلار خواهد شد.
به همین دلیل هم بود که دنیا داروهای بیولوژیکی که بعد از گذراندن دوره پتنت وارد بازار شده اند را در دسته داروهای ژنریک وارد نکرد یا حتی به آنها اصطلاح بیوژنریک را الصاق نکرد و آنها را بیوسیمیلار نامید. همین تفاوت در ارزش افزوده، مسائل کیفی، دانش و نگرش موجود به داروهای این دو صنعت و به طورکلی دنیای متفاوت محصولات هر دسته، موجب شده تا حتی نهادهای ناظر بر کیفیت داروهای شیمیایی و بیوتک در خود FDA هم یکی نباشند.
با توجه به آنچه توضیح دادید روند ثبت این داروها در ایران و سایر کشورها بر اساس چه ضوابطی انجام می شود؟
ثبت داروهای بیوسیمیلار در کشورهای مختلف دنیا و حتی حوزه به حوزه کاملا متفاوت است و به رغم تمام مباحثی که مطرح می شود در هر کشوری این داروها باید به طور جداگانه ثبت شوند. یعنی حتی تائیدیه FDA هم ممکن است تنها مسیر ثبت این داروها را تسهیل کرده و یک امتیاز محسوب شود اما مانع از طی مراحل و انجام مطالعات بالینی مورد نیاز برای ثبت مجدد دارو در کشور مذکور نمی شود. در این میان پروسه ثبت داروهای بیوسیمیلار در کشورهایی همچون کشورهای آمریکای لاتین شبیه به ایران است. برخی کشورها هم سهل گیرتر یا سخت گیرتر هستند. مثلا در کشورهایی همچون آمریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن و استرالیا سطوح نظارتی بالاتر از بقیه کشورهاست یا حتی قوانین برزیل در میان کشورهای آمریکای لاتین برای ثبت دارو بسیار سختگیرانه است؛ چنانکه در حوزهGMP شرکت هایی در دنیا هستند که باوجود کسب تائیدیه FDA از Anvisa ی برزیل رد شده اند.
با این اوصاف کیفیت داروهای بایوسیمیلار در ایران چگونه تعریف شده اند؟ آیا مطالعات بالینی و کلینیکال ترایال هایی که مثلا در اروپا برای ثبت این داروها انجام می شود در ایران انجام شده یا نظارت های لازم از سوی نهاد رگولاتور بر روی
اول آنکه کیفیت، یک موضوع بنگاه محور است. ما نمی توانیم همه داروهای ایرانی را با هم جمع ببندیم و بگوییم کیفیت داروهایی ایرانی چنین یا چنان است. حتی سیاست های کیفی سیناژن ممکن است با آریوژن متفاوت باشد. اما یک سطح کف کیفی به نام GMP وجود دارد که مقررات و الزامات آن باید بر همه خطوط تولید دارو جاری باشد. با این حال در صنعت دارو هستند افرادی که فکر می کنند همین اصول اولیه GMP یک سری الزامات تزئینی، امتیازی یا غیرضروری است؛ در حالی که داشتن تاییدیه GMP مانند داشتن گواهینامه رانندگی است که تا وقتی موجود نباشد هیچ فردی نمی تواند رانندگی کند و تخطی از آن، مجازات خود را دارد. پس کسی نباید اجازه داشته باشد بدون داشتن گواهی GMP ، دارو یا ماده اولیه دارویی تولید کند و بگوید بعدا این الزامات را رعایت خواهم کرد. GMP الزام و بایدی است که رعایت آن حتی افتخار هم ندارد، زیرا مثال آن شبیه کسی است که یک سال بدون گواهینامه رانندگی کرده است و بعد از یکسال که گواهی نامه گرفته آن را به عنوان سند افتخاری به مامور راهنمایی و رانندگی نشان بدهد؛ بدون توجه به اینکه آن یکسال در حال ارتکاب تخلف بوده است. علاوه بر این حتی GMP جای بحث و چانه زنی هم ندارد و هر آنچه که به اسم دارو یا ماده اولیه دارویی خارج از این چارچوب تولید شود دیگر نه دارو است و نه ماده اولیه دارویی.
اما درباره سطح کیفی داروهای هایتک در کشور هم باید بگویم در مجموعه ما چون صادرات یکی از اهداف مهم است، طبق استانداردهای بین المللی رفتار کرده ایم. اما حتی بسیاری از اقداماتی که طبق استانداردهای بین المللی انجام می دهیم مورد قبول کشورهای اروپایی واقع نمی شود. برای مثال استاندارد بین المللی اتحادیه اروپا این است که مطالعات بالینی فاز سه انجام شود که البته سازمان غذا و داروی خودمان هم این شرط را برای ورود داروهای بیوسیمیلار به بازار دارد. اما مطالعات بالینی فاز سه که در ایران انجام شده باشد را اتحادیه اروپا نمی پذیرد. در واقع استانداردهای اتحادیه اروپا بدین گونه است که باید منبع محصول برندی که وارد مطالعه هم می شود از بازار اروپا بوده و حتما مطالعه بالینی یک بازو در اروپا داشته باشد. پس اگر سوال این است که آیا در ایران استانداردهای تولید داروی بیوسیمیلار رعایت می شود من درباره مجموعه خودمان می توانم با قاطعیت بگویم بله. زیرا ما علاوه بر اینکه GMP اتحادیه اروپا را هم کسب کرده ایم، مطالعات پیش بالینی و مطالعات آزمایشگاهی با برندی که اتحادیه اروپا تکلیف کرده را نیز بر اساس استانداردهای خودشان انجام می دهیم.
اما مشکل اینجاست که خیلی از این اقداماتی که انجام می دهیم را اگرچه به تایید سازمان غذا و دارو می رسد اما نمی توانیم به نهادهای ناظر در اتحادیه اروپا به سادگی اثبات کنیم زیرا حتی آزمایشگاه هایی که در آنها مطالعات بالینی و غیره انجام می شود باید توسط خودشان تایید شده باشد و چنین آزمایشگاهی در ایران نیست. پس اگر بخواهیم دارویی را به بازار اروپا صادر کنیم باید در یک آزمایشگاه تایید شده اروپایی همه مطالعات مقایسه ای را تکرار کنیم که ما در این مسیر هم قدم هایی برداشته ایم. اما همانطور که پیشتر اشاره کردم درباره کیفیت محصولات سایر شرکت هایی که داروی بایوسیمیلار تولید میکنند نمی توانم نظر بدهم.
با این حساب شما چگونه به من مصرف کننده ثابت می کنید که ایمنی و اثربخشی داروی اصلی را دارید؟
رفرنس بیمار معمولا پزشکان هستند و ایمنی و اثر بخشی داروها هم در مطالعات بالینی مشخص می شود. معمولا نتایج مطالعات بالینی به پزشکان ارائه می شود و حتی در بسیاری مواقع خود پزشکان درگیر مطالعات بالینی می شوند.
پس در اینجا بحث اخلاق بازاریابی مطرح می شود؛ آیا واقعا شرکت های دارویی و پزشکان اخلاق بازاریابی را رعایت می کنند؟ آیا اینکه پزشکان رشوه های کلان برای تجویز داروهای یک شرکت خاص دریافت می کنند یا با پول شرکت های دارویی به سفرهای اروپایی و غیره فرستاده می شوند، واقعیت دارد؟
من از تجربه و اصول شرکت خودمان صحبت می کنم. ما تاکنون هیچ گاه پول به هیچ پزشکی نداده ایم و حتی پیشنهادی هم از پزشکان در این باره دریافت نکرده ایم؛ اما از سمینارها و همایش های پزشکی از طریق انجمن های مربوطه در داخل یا خارج از کشور حمایت می کنیم.
به چه دلیل فکر می کنید جامعه باید این ادعا را باور کند؟
معمولا مارکتینگ شرکت های داروی بر روی پزشکان متخصص و فوق تخصص انجام می شود. بیایید چند لحظه مباحث اخلاقی را کنار بگذاریم و بر اساس اصول اقتصادی بحث کنیم. در آمد پزشکان متخصص یا فوق تخصص معتبر و معروفی که مورد توجه شرکت های
پس این بحث ها چگو نه در جامعه مطرح می شوند؟
به اعتقاد من کسانی با فرافکنی، این بحث ها را در جامعه مطرح کرده و رواج می دهند که نمی خواهند بر روی کیفیت و بازاریابی سرمایه گذاری کنند و قادر به رقابت با آنها که در حوزه کیفی سرمایه گذاری کرده اند نیستند. اینها افرادی هستند که نمی توانند پزشکان را متقاعد به تجویز محصولات خود کنند اما می خواهند به هر قیمتی محصول بی کیفیت خود را به خورد بیماران بدهند.
البته من نمی گویم فساد در حوزه دارو وجود ندارد؛ هیچ صنف و صنعتی امروز در ایران و در هیچ کجای جهان وجود ندارد که مبرا از فساد باشد اما این به عهده مراجع نظارتی است که منافذ فساد را شناسایی و راه آنها را سد کند؛ وگرنه با اتهامات واهی و بدون سند صحبت کردن تنها یک هدف را نشان می دهد و آن اینکه رقیب با کیفیت و مورد قبول جامعه به نفع رقیب بی کیفیت اما صاحب قدرت لابی حذف یا تضعیف شود.
من فکر می کنم در حال حاضر آنها که سیاست برندیگ در حوزه دارو را نقد می کنند کعبه آمالشان بازگشت صنعت دارو به دهه 60 و 70 یا تبدیل ایران به کره شمالی است. من در دوره ای که از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم در داروخانه هنوز بلیسترهای قرص را با کش بسته بودند و برخی قرص ها در ظرف های بزرگ تحویل داروخانه ها می شد که ما باید آنها را می شمردیم و در پاکت های کاغذی تحویل بیماران می دادیم. اما امروز شرکت های دارویی شبه دولتی هم داروهای خود را در بسته بندی های شکیل ارائه می دهند؛ در حالی که قبلا اینگونه نبود و این نشان از توسعه این صنعت در همه زمینه ها دارد؛ توسعه ای که به علت بازتر شدن فضای رقابتی و حرکت به سمت برندژنریک شدن ایجاد شده است.
درواقع آنها که دغدغه توسعه صنعت و دسترسی جامعه به داروهای با کیفیت را دارند دلشان نمی خواهد صنعت دارو فدای منافع برخی افراد شود؛ اما در مقابل افرادی هستند که سود خود را در بازگشت صنعت به دهه 60 و فاصله گرفتن از کیفیت گرایی می جویند.
یک نکته جالب این است که در دوره ای که نوسانات ارزی زیاد شد و بسیاری از شرکت ها با مشکل واردات و تخصیص ارز و نقل و انتقال بانکی مواجه شدند و به تبع آن در بازار دارو کمبودهایی ایجاد شد، خبری از کمبود محصولاتی که شما به بازار ارائه می کردید نبود. آیا دلیلش همین تولید مواد اولیه دارویی در مجموعه خودتان بوده است؟
بله همین طور است! یعنی ما توانسته ایم فناروی تولید خود را تا حد زیادی بومی کنیم و خیلی کمتر از سایر شرکت ها تحت تاثیر نوسانات ارز قرار گرفته ایم. در واقع از زمانی که دلار 1600 تومان بوده تا الان، محصولات بیولوژیک ما به طور میانگین تنها 10 درصد افزایش قیمت داشته است. در حالی که ما برای واردات برخی رزین های خالص سازی یا فیلترهای مورد نیاز خود ارز 4200 تومانی دریافت نمی کنیم.
اما اغلب تولیدکنندگان ماده اولیه دارویی در کشور نتوانستند فناوری های خود را بومی کنند و اتفاقا به واردات بیش از صنعت تولید داروی ساخته شده وابسته اند. اینها در حالی که ارز 4200 تومانی برای همه واردات فراورده های میانی و جانبی تولید خود دریافت می کنند و در نهایت هم محصولاتشان قیمت گذاری نمی شود، باز با کوچکترین نوسان قیمت ارزی میزان تولیداتشان دچار تکانه هایی می شود که فعالیت تولیدکنندگان داروی ساخته شده و به دنبال آن بازار یک دارو را دچار مشکل می کنند. البته سندیکای تولیدکنندگان ماده اولیه دارویی یک سری نظارت هایی بر روی محصولات تولید شده در این صنعت اعمال می کنند اما واقعیت این است که این نظارت ها باید از سوی یک نهاد ناظر ثالثی انجام شود چون اصل بر این است که سندیکاها حافظ منافع اعضای خود باشند.
ما در سیناژن جز دو سه قلم ماده اولیه ی شیمیایی که از تولیدکنندگان ماده اولیه دارویی داخلی خرید می کنیم بقیه را خودمان تولید می کنیم اما اگر از شرکت
حال سوال اینجاست چرا باید تولیدکننده دارو مجبور شود از برخی ماده اولیه سازهای داخلی به چند برابر قیمت جهانی، محصولی دارای مشخصه کیفی را بخرد که اغلب تاییدیه GMP هم ندارند، ضمن انکه مدام باید دغدغه تامین به موقع هم داشته باشند؟ چرا وقتی ارز نوسان می کند دارو فورا در بازار دچار کمبود می شود؟ چون ماده اولیه ساز نمی تواند ماده را به موقع تامین کند. چنین تولیدکننده داخلی ای نمی تواند تقاضای انحصار، تعرفه گذاری یا ممنوعیت واردات داشته باشد.
شما به عنوان یک تولیدکننده فکر می کنید چه زمانی یک تولیدکننده حق دارد که از جامعه بخواهد محصول تولید شده در داخل را خریداری کند؟ آیا فکر می کنید رغبت مردم ایران به برخی کالاهای خارجی ناشی از نگاهی است که مرغ همسایه را غاز می داند یا به بی کیفیتی برخی کالاها باز می گردد؟
من معتقدم که این صنایع هستند که باید خودشان را بالا بکشند و استاندارد محصولاتشان را به جایی برسانند که مردم استفاده از آنها را نسبت به نمونه های خارجی ترجیح دهند؛ نه اینکه مردم را با اعمال سیاست های محدود کننده و انحصاری، مجبور به استفاده از کالای ایرانی کنیم. درکنار آن باید محصولاتمان قیمت هایی داشته باشند که قابل رقابت با محصول خارجی باشند و سومین عامل هم اینکه بتوانیم به موقع تقاضای بازار را پاسخ دهیم. الان داروی بیولوژیک تولید داخل ما بین 15 تا 60 درصد و به طور متوسط 30 درصد قیمت داروی برند قیمت گرفته است و هیچ گاه هم دربازار دچار کمبود نشده است و درباره کیفیت آن هم که به تفصیل توضیح دادم. بنابراین حمایت از تولید داخل زمانی قابل بحث است که این سه شرط را داشته باشد.
صنعت خودرو یک مثال روشن از شکست سیاست ایجاد انحصار برای تولیدکننده داخلی است. در حال حاضر همه صنایع داخلی پاسوز صنعت خودرو می شوند. من درباره دارو حرف می زنم اما در جواب می شنوم که دارویتان هم مثل خودروهایتان بی کیفیت است و من دلم نمی خواهد این اتفاق برای صنعت دارو هم بیافتد. حرف هایی که دکتر نمکی درباره صنعت دارو زده اند نیز قائم بر همین موضوع است یعنی ایشان تاکید کرده اند که ما از تولید داخل حمایت می کنیم اما حق نداریم مردم را مجبور به استفاده از تولید بی کیفیت کنیم.
بنابراین حمایتی که برخی تولیدکنندگان به بهانه هایی همچون ایجاد اشتغال و جلوگیری از خروج ارز و غیره طلب می کنند چیزی جز تخریب وجهه داروی ایرانی در پی ندارد. وقتی قیمت ماده اولیه بالاست تولیدکننده داروی نهایی که محصولش قیمت گذاری می شود نمی تواند روی کیفیت، بسته بندی و ارتقای سیستم های تولید یا بازاریابی خود سرمایه گذاری کند.
من به محدودیت واردات اعتقاد دارم اما به ممنوعیت واردات نه! ممنوعیت واردات یعنی ما ایران را جزیره ای ببینیم که از همه جدا است. همیشه باید واردات به صورت محدود وجود داشته باشد یعنی داروهای نوآورانه همیشه وارد کشور شوند. علاوه بر این داروی اصلی هم به میزان محدود وارد کشور شود تا من تولیدکننده بدانم که تولیدکننده برند اصلی در جهان هر روز چه تغییری در کیفیت دارو و ارائه خدمات خود به بیماران ایجاد می کند و آن را مبنای رقابت خود قرار دهم. پس من به حق مصرف کننده برای استفاده از بهترین ها اعتقاد دارم حتی اگر یک تولیدکننده داخلی باشم که با هزاران محدودیت و ممنوعیت مواجه است.
خود من از فراورده های آرایشی بهداشتی گرفته تا لوازم خانگی و هرآنچه که نیاز روزانه ام باشد را درصورتی از میان کالاهای ایرانی انتخاب و استفاده می کنم که کیفیت مطلوب، فراوانی و قیمت رقابتی داشته باشد. این حق مصرف کننده است که درآمدی که به سختی کسب می کند را صرف خرید کالای باکیفیت و با مزیت قیمتی کند که با هر تکانه ای در بازار دچار کمبود نمی شود.
خانم دکتر طی این مدت منافع درونی صنعت موجب شد تا برخی برای رسیدن به اهداف خود شرکت های قوی دارویی را که می توانستند در مسیر هم افزایی برای فتح بازارهای خارجی قدم بردارند روبروی هم قرار دهد. حالا سوال اینجاست که حذف یک رقیب داخلی از بازار الزاما به معنی افزایش سهم رقیب داخلی دیگر است؟ آیا این اتفاقات به مصرف کننده القا نمی
سیاست های سندیکا تا حد زیادی تابع روحیات هیات مدیره آن است. هیات مدیره فعلی بیشتر اهل تساهل و تسامح و دوری از غوغاسالاری و پرداختن به مشکلات کلی صنعت است. اما به اعتقاد من که یکی از بزرگ ترین تولیدکنندگان دارو و ماده اولیه دارویی در کشور هستم سندیکا جایی است که باید منافع مشترک صنف مربوط به خود را دنبال کند. سندیکای صاحبان صنایع داروهای انسانی باید به دنبال راهی باشد تا نیاز صنعت تولید داروهای انسانی به ماده اولیه با کیفیت و ارزان قیمت، به موقع تامین شود تا ارزش افزوده صنعت تولید دارو از آن خارج نشود. بنابراین تولید اگرچه مقدس است اما در حوزه وظایف سندیکای صاحبان صنایع داروهای انسانی نیست که از منافع تولیدکنندگان ماده اولیه دارویی دفاع کند. این صنف متولی خودش را دارد که باید از حقوق و منافعشان دفاع کند. هیات مدیره سندیکای صاحبان صنایع داروهای انسانی باید به دنبال این باشد که قیمت دارو به طور منطقی همزمان با افزایش قیمت نهاده های تولید افزایش پیدا کند. حتی دل نگرانی بابت پرداخت از جیب مردم هم بر عهده این سندیکا نیست چراکه متولی آن دولت، وزرات بهداشت، بیمه ها و غیره هستند. انچه که این سندیکا باید نگران آن باشد کیفیت محصول و سرپا ماندن صنعت است که با تلاطمات موجود خدشه دار نشود. درواقع اگر قرار باشد همه ما به جای انجام وظیفه اصلی خود دل مشغولی وظایف دیگران را داشته باشیم نتیجه اش این می شود که هیچ کس به هیچ چیز فکر نمی کند. وضعی که الان در آن گرفتار شده ایم. اگر امروز شرکت دارویی ای زمین بخورد و کارگرانش بیکار شوند سندیکا مقصر است چراکه از منافع آن به موقع دفاع نکرده است. الان کلمه سود بردن از تولید به تابو بدل شده و گاه با دزدی مترادف می شود، یعنی حمایت غلط از تولیدکننده اتفاقا به تضعیف تولیدکننده منجر شده، در حالی که اولین اصل در اقتصاد این است که هیچ نانوایی در راه رضای خدا نان تولید نمی کند. منتها مسیر دستیابی به این منافع باید درست و پاک تعریف شود و جلوی هرگونه سوءاستفاده را ببندد.
اگر امروز صنعت دارو مظلوم است ناشی از ضعف من در هیات مدیره ی سندیکا است که نتوانسته ام در 3 سالی که متولی دفاع از حقوق آن بودم به درستی وظیفه خودم را انجام دهم. مظلومیت حسن صنعت دارو نیست. اما ما در کشورمان مظلوم پرستیم. مظلوم یعنی کسی که از حقش دفاع نشده و این اصلاً خوب نیست.
آیا در حال حاضر به عنوان عضوی از هیات نمایندگان اتاق تهران و کمیسیون اقتصاد سلامت اتاق تهران می توانید از حقوق صنعت به خوبی دفاع کنید؟
بهبود اوضاع کسب و کار نیازمند نگرش اصلاحی در مقیاس خرد و کلان است. اغلب فکر می کنند اصلاحات کلان ارجح بر اصلاحات خرد است در حالی که من اینطور فکر نمی کنم. ما قوانین و مقرراتی داریم که جلوی توسعه فضای کسب و کار را می گیرد. از ان طرف پیگیری هایی لازم است که انجام نمی شوند. در کشور ما اگر نزاعی بین دو طرف در بگیرد گزنده ترین حرفی که یکی از طرفین می تواند بزند این است که اگر مشکلی داری برو شکایت کن! یعنی برو سرکار! این یعنی قراردادهایی که بسته می شوند ضمانت های اجرایی لازم را ندارند و در این میان آنکه کلاهبردار است برنده ماجرا می شود و راهی برای فرار از آنچه تهعد کرد است پیدا می کند. این ایراد بزرگ فضای کسب و کارهای ماست.
اینها موجب می شود رابطه ها بر مبنای بی اعتمادی شکل بگیرند که در نهایت به نفع هیچ کس نیست. امروز یک سری قوانینی که اداره کار وضع کرده دقیقا برخلاف منافع کارگر است چون شرایط را به سمتی پیش می برد که اعتماد میان کارگر و کارفرما را به حداقل می رساند. نتیجه این قوانین قراردادهای کوتاه مدت، تعهدات عجیب و غریب و غیره است در حالی که در یک محیط کسب و کار توسعه یافته نیروهای کار ماهری تربیت می شوند که مهارتشان تضمین کارشان خواهد بود. اما الان شرایط به گونه ای است که اگر نیروی کاری از کارفرمای خود دزدی هم بکند باز کارفرما باید حقوق وی را تا آخر موعد قرارداد بپردازد. این اجحاف در حق نیروی کار سالم است چون در این شرایط نگاه کارفرما به نیروی کار خود مسموم می شود.
پس اصلاحات خرد در حوزه کسب و کارها اتفاقا با سرعت بیشتری می توانند و در جهت تسهیل مسیر کسب و کار اثربخش باشند و من به نوبه خود تلاش می کنم در این مسیر حرکت کنم که به بهانه اصلاحات کلان، نیاز به اصلاحات خرد در حوزه کسب و کارها مغفول واقع نشوند.