در نتایج یک نظرسنجی در تهران مشخص شد:
طب اسلامی چقدر طرفدار دارد؟
آرش نصر، پژوهشگر اجتماعی
تاریخ انتشار :
دوشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۰۴
کد مطلب : ۶۵۹۲
سالمخبر: چهارم بهمن سال گذشته یک مدعی شناختهشدهی طب اسلامی با آتش زدن کتاب اصول طب هریسون واکنش گستردهای در جامعه برانگیخت. اقدامی که محکومیت علنی برخی نهادهای رسمی دینی را به همراه داشت و حیرت عمومی از آن سبب شد در رسانههای اجتماعی به سوژهای داغ در میان مردم بدل شود.
به گزارش سالم خبر از کانال پنجره در بحبوحه کرونا این گروه دوباره خبرساز شد و این بار با تجویز روشهای جایگزین برای درمان اپیدمی و از همه مهمتر روغن بنفشه، افکار عمومی را متوجه خود کرد که البته این بار بیشتر دستمایه طنز قرار گرفت. اما آنها جدی بودند، برای تبلیغ شیوه درمانی خود از شبکههای اجتماعی بهره گرفتند، در جلسات رسمی اداری به صورت ناخوانده حاضر شده و اظهارنظر کردند و حتی برای اعمال شیوه درمان خود به بیمارستان وارد شدند؛ آنچه درنهایت ظاهراً به بازداشت یکی از چهرههای اصلی آنها منجر شد.
صرفنظر از همه حواشی و ابعاد موضوع، یک سؤال مهم این است که تا چه اندازه این حجم از توجه عمومی به مدعیان طب اسلامی با وزن واقعی و اقبال عمومی به آنها در جامعه تناسب دارد. بهعبارتدیگر چه بخشی از جامعه به شیوههای درمان خارج از علم پزشکی باور دارد و این افراد چه ویژگیهایی دارند. نتایج نظرسنجی اخیر دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی و ایسپا که درباره نگرش ساکنان شهر تهران
در این نظرسنجی از مردم خواسته شده بگویند تا چه اندازه با این جمله موافقاند: «برخی میگویند برای درمان کرونا بهجای علم پزشکی باید به طب اسلامی مراجعه کرد». ۹۴ درصد از مردم به این سؤال جواب داده و بقیه امتناع کردهاند.
همانطور که در نمودار۱ آمده است در میان افرادی که پاسخ دادهاند، ۵۵.۹ درصد گزینه «اصلاً» را انتخاب کردهاند؛ این گروه مخالفان سرسخت طب اسلامی و مدافعان علم پزشکی محسوب میشوند. ۱۷.۶درصد از پاسخگویان با این گزاره موافقت کمی دارند و ۱۶.۵ درصد «تا حدی» موافقاند. درنتیجه مجموع این دو گروه یعنی ۳۴.۲ درصد از مردم، طب اسلامی را صراحتاً رد نمیکنند اما در مورد اینکه آن را جایگزین علم پزشکی بدانند قاطع نیستند. میشود تصور کرد این گروه طب اسلامی را بیشتر بهعنوان درمان مکمل در کنار علم پزشکی پذیرفته است. نهایتاً ۱۰ درصد از پاسخگویان نیز با گزاره فوق موافقت زیادی دارند که آنها را در زمره معتقدان سرسخت طب اسلامی قرار میدهد. درنتیجه در یک دستهبندی کلی وزن مخالفان، موافقان نسبی و موافقان سرسخت طب اسلامی در شهر تهران را میتوان به ترتیب ۵۶ درصد، ۳۴ درصد و ۱۰ درصد دانست. علیالظاهر مسئله جدیتر از یک اغراق رسانهای
نمودار۲ ترکیب جنسیتی این سه گروه را نشان میدهد. طب اسلامی در زنان طرفداران بیشتری دارد؛ همانطور که دیده میشود نسبت مردان در گروه مخالفان قاطع طب اسلامی بیشتر از زنان است و در مقابل در گروه موافقان نسبی طب اسلامی زنان بیشتر هستند. بهطورکلی در تهران ۶۱درصد مردان و ۵۱ درصد زنان مخالف قاطع طب اسلامیاند. طرفداران علم پزشکی به نسبت جوانترند؛ میانگین سنی گروه هواداران طب اسلامی ۴۴ سال و موافقان نسبی و مخالفان آن به ترتیب ۴۱.۵ و ۴۰.۶ سال است. ترکیب تحصیلی سه گروه نیز تفاوت قابلتوجهی دارد؛ اکثریت قاطع هواداران طب اسلامی (۷۱ درصد) فاقد تحصیلات دانشگاهیاند (نگاه کنید به نمودار۳).
در کل نمونه ۱۰۲۳ نفری تحقیق، سه نفر تحصیلات حوزوی داشتهاند که هر سه گزینه «تا حدودی» موافق را انتخاب کردهاند و در زمره موافقان نسبی قرار میگیرند. ۶۵درصد از گروه هواداران طب اسلامی ساکن پهنه جنوب شهر تهران (پایین خط خیابان انقلاب) هستند و در مقابل ۵۹درصد از مخالفان طب اسلامی در پهنه شمال سکونت دارند.
علاوه بر ویژگیهای جمعیتشناختی، نگرش این سه گروه در مورد سایر موضوعات مربوط به کرونا به درک بهتر تفاوتها کمک میکند. در یکی از سؤالات نظرسنجی از افراد در مورد دلیل شیوع کرونا در ایران و جهان سؤال شده است. در میان هواداران طب اسلامی خشم و غضب الهی با ۲۳ درصد
اعتقاد به طب اسلامی تا زمانی که نگرش و باور فردی است احتمالاً کمتر در باورمندان به علم پزشکی حسایت ایجاد میکند اما در سطح رفتاری میتواند مناقشهبرانگیز شود. در نظرسنجی از افراد پرسیده شده در سه روز گذشته چند ساعت از خانه بیرون بودهاند. جالب اینجاست که طرفداران علم پزشکی ۴.۵ ساعت و هواداران طب اسلامی ۳.۵ ساعت بیرون از خانه بودهاند؛ یعنی معتقدان به طب اسلامی بیشتر قرنطینه را رعایت
اگر جمعیت غیرفعال (زنان خانهدار و بازنشستگان) که سهمشان در گروه موافق طب اسلامی بیشتر است را از تحلیل خارج کنیم زمان حضور در خارج از خانه برای طرفداران پزشکی ۷ ساعت و ۲۵ دقیقه و برای هواداران طب اسلامی ۵ ساعت و ۲۰ دقیقه است که باز هم حضور کمتر طرفداران طب اسلامی خارج از خانه را نشان میدهد. از سوی دیگر بیش از ۳۴ درصد هواداران طب اسلامی در سه روز قبل از مصاحبه از خانه خارج نشدهاند که در مقایسه با مخالفان طب اسلامی تفاوت چندانی ندارد (نگاه کنید به نمودار ۴).
در جمعیت فعال هم نسبت کسانی که از خانه خارج نشدهاند برای مخالفان، موافقان نسبی و طرفداران طب اسلامی به ترتیب ۲۰.۴، ۳۳.۱ و ۱۷.۴ درصد است؛ یعنی با قید جمعیت فعال تفاوت میان طرفداران علم پزشکی و طرفداران سرسخت طب اسلامی اندک است گرچه هر دو نسبت به گروه میانی احتیاط کمتری به خرج دادهاند. لذا در این نکته نمیتوان تردید کرد که مطابق این دادهها، طرفداران طب اسلامی رفتاری یکسره متفاوت از مخالفانشان در فاصلهگذاری فیزیکی نشان ندادهاند.
نگرش به لزوم قرنطینه یافتههای بالا را تایید میکند. در نظرسنجی از افراد خواسته شده میان تعطیل ماندن شهر تا مدیریت
مجموع این شواهد نشان میدهد ظاهراً در مورد جمعیت ده درصدی هوادار طب اسلامی گرچه تفاوت در سطح نظر درباره طب و علل بروز بیماری مشهود است اما تا آنجا که به نگرش و رفتار مرتبط با قواعد قرنطینه و فاصلهگذاری فیزیکی مربوط است تفاوت چشمگیری با مخالفان طب اسلامی دیده نمیشود.
برای کسانی که نزاع میان علم پزشکی و طب اسلامی را جنگی پایانیافته به نفع علم میدانند نتایج این نظرسنجی احتمالاً ناامیدکننده است؛ هنوز ۴۴ درصد تهرانیها قید طب اسلامی را نزدهاند. از سوی دیگر آنهایی که نگران رفتاری بر خلاف اصول توصیهشده علمی از سوی هواداران طب اسلامی و گسترش کرونا هستند آرامش خواهند یافت. مطالعات دقیقتری برای درک رفتار عملی – و نه اعتقاد ذهنی- هواداران سرسخت طب اسلامی در مواجهه با بیماری لازم است. ظاهراً میان آنچه نظراً و در سطح کلیات بیان میشود با آنچه در زندگی روزمره و شرایط انضمامی عملاً رخ میدهد فاصله وجود دارد. صداقت در باورهای ذهنی را وقتی پای جان انسان در میان است بهتر میتوان محک زد.