افسردگیهایی که به درمان مقاومند
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۰۱
کد مطلب : ۲۸۲۴
سالم خبر : افسردگی مقاوم به درمان، یکی از معضلات بهداشتی درمانی در دنیا است که هزینههای زیادی را به جامعه تحمیل میکند. پژوهشگران برای رفع این مشکل و کاهش تبعات آن، تکنینکی موسوم به طرحواره درمانی را مورد آزمایش قرار داده و بر فواید آن تأکید دارند.
به گزارش سالم خبر از ایسنا، با وجود پیشرفت در علتشناسی، داروشناسی و مشخصههای زیستی عصبی و همچنین معرفی چندین طبقه از داروهای ضدافسردگی، هنوز هم حدود ۱۰ تا ۶۰ درصد از افراد مبتلابه اختلال افسردگی اساسی به داروهای ضدافسردگی پاسخ نمیدهند و نشانههای مقاومت در برابر درمان را نشان میدهند. این امر سبب افزایش مشکل در کارکردهای شغلی- اجتماعی، سلامت جسمانی و افکار خودکشی شده و باعث استفاده هر چه بیشتر از سرویسهای خدمات بهداشت روانی میشود؛ بدین ترتیب افسردگی مقاوم به درمان، یک مشکل عظیم برای دستاندرکاران بهداشت روانی تلقی میشود.
به بیان متخصصان، افسردگی مقاوم به درمان، همان افسردگی اساسی است که به یک یا دو دوره درمانی (با دوز و مدتزمان کافی) پاسخ نمیدهد. بنابراین بهتر است از درمانهایی که برای افراد مقاوم به درمان طراحی شده است استفاده شود تا در زمان و هزینه صرفهجویی شود، یکی از این درمانها، به «طرحواره درمانی» معروف است. بر اساس نظریه طرحواره درمانی، بیماران مبتلابه اختلالات خلقی، طرحوارههای ناسازگاری دارند که منجر به تشدید نشانههای این اختلال میشود. رویکرد طرحواره درمانی، بر الگوهای خودویرانگر، احساس و رفتاری که از دوران کودکی فرد تکرار میشوند، تمرکز میکند.
در این خصوص و در پژوهشی که توسط محققین کشور انجام شده است، اثربخشی طرحواره درمانی بر شدت افسردگی و افکار خودکشی در بیماران مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان مورد بررسی قرار گرفته است.
به گفته محققین فوق، طرحواره درمانی جنبههای گستردهای از زندگی فرد را دربر میگیرد و اساساً برای مشکلات رفتاری و هیجانی که دوام زیاد دارند به کار برده میشود و ازآنجاکه افراد مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان، مشکلات هیجانی پایداری دارند، انتظار میرود به بهبودی آنها کمک کند.
در پژوهش مورداشاره فوق، محققین دانشگاه لرستان، با استفاده از پرسشنامههای استاندارد مربوط به افسردگی و افکار خودکشی، اطلاعات مورد نیاز خود را از بیماران مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان در بخش روانپزشکی بیمارستانهای نفت و صدوقی اصفهان جمعآوری کرده و سپس این اطلاعات و دادهها را با روشهای آماری، تجزیهوتحلیل و بررسی کردند.
نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که طرحواره درمانی بهطور معنیدار و قابلتوجهی منجر به کاهش افسردگی و افکار خودکشی در افراد میشود.
در تبیین این یافتهها، ترانه مؤذنی، محقق گروه روانشناسی دانشگاه لرستان و همکارانش میگویند: با توجه به اهمیت آسیبهای دوران کودکی در بیماران مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان و تأکید طرحواره درمانی بر باورهای ناکارآمد به وجود آمده در دوران کودکی تا بزرگسالی، این طرحواره از اصول و فنون زیادی استفاده میکند تا آنها را بازسازی و تغییر دهد. در این راستا میتوان گفت عناصر طرحواره درمانی متشکل از رویکردهای شناختی- رفتاری، دلبستگی، روابط شیئی، سازهگرایی و روانکاوی در قالب یک مدل درمانی هستند. درنتیجه منطقی به نظر میرسد که طرحواره درمانی با ترکیب رویکردهای مختلف (دلبستگی و روابط شیئی) در قالب یک مدل درمانی در درمان بیماران مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان مؤثر واقع شود.
به گفته محققان فوق: طرحواره درمانی با کارکردن بر صدای درونی شده والدین و عمیقترین سطح شناخت یعنی طرحوارهها، کمک میکند تا بیماران به ریشه افکار خود، آگاهی یابند و با استفاده از آزمون کردن اعتبار درستی طرحواره و پیداکردن تعریفی جدید از شواهد تأییدکننده یا ردکننده آن، طرحواره و افکار ناخودآیند منتج از آن را زیر سؤال ببرند و دیدگاه جدید به خود، دنیا و آینده پیدا کنند. افراد مبتلابه افسردگی طی سالهای متمادی اطلاعات همخوان با طرحواره را برجسته میکنند و اطلاعات ناهمخوان با آن را نادیده میگیرند و این روند را در کلیه سطوح زندگی تداوم میبخشند.
به اعتقاد مؤذنی و همکارانش: طرحواره درمانی که خلاصههایی از پاسخهای سالم فرد، شناسایی ریشه طرحواره و افکار ناکارآمد است، بهترین ابزار کمککننده به فرد جهت تشخیص رفتارهای منفی و چگونه جایگزین کردن رفتارهای سالم در زندگی است، که موجب آگاهی فرد نسبت به طرحوارهها میشود و زمینه تغییر را در فرد و بهتبع آن در روابط بینفردی و درونفردی فراهم میکند. همچنین تکنیکهای تجربی کمک میکنند تا بیمار با سازماندهی مجدد هیجانی، بررسی خودیادگیریهای جدید، تنظیم عاطفه بین فردی و نیز خود آرامشدهی، زمینه را برای بهبود طرحوارهها مهیا سازد. از سوی دیگر بیماران میتوانند با استفاده از این تکنیکها به فرضیهآزمایی طرحوارهها بپردازند و با برانگیخته شدن طرحوارهها و ارتباط آن با مسائل کنونی، زمینه برای بینش هیجانی و متعاقب آن بهبود طرحوارهها مهیا میشود.
آنها میافزایند: «استفاده از تصویرسازی ذهنی باعث میشود فرد طرحوارههای اصلی را شناخته، ریشههای تحولی آن را درک کرده و این ریشهها را به زندگی فعلی خود ربط دهد. علاوه بر این موجب ارتقای درک بیمار و کمک به او در جهت حرکت از شناخت عقلانی به سمت تجربهکردن هیجانی میشود. در تکنیک گفتگوی خیالی، بروز هیجانات اصلی مثل خشم، زمینه را برای تخلیه هیجانی مهیا ساخته و باعث فاصله گرفتن از طرحوارهها میشود.
تصویرسازی ذهنی بهمنظور الگوشکنی نیز باعث فاصلهگرفتن از سبکهای مقابلهای اجتناب و جبران افراطی میشود و از سویی نیز باعث فاصلهگرفتن از سبکهای مقابلههای اجتناب و جبران افراطی میگردد و از سویی با استفاده از تکنیک نوشتن نامه، بیماران فرصتی برای بیان حقوقشان و شناخت احساساتشان مییابند. به عبارت دیگر، در بعد عاطفی، طرحوارهدرمانی با استفاده از راهبردهای تجربی، باور شناختی که به باور هیجانی گره خورده است را به چالش میاندازد تا بیمار در جلسه درمان با طرحوارههایش علاوه بر سطح شناختی در سطح عاطفی نیز بجنگد. این تکنیک به تخلیه هیجانی فرد کمک میکند تا فرد نیازهای هیجانی ارضا نشدهاش را که منجر به شکلگیری طرحوارههای ناسازگار شده بشناسد.
این یافتهها که میتوانند با توصیه بهکارگیری طرحواره درمانی توسط روانشناسان و روانپزشکان، به کاهش مشکلات روانشناختی افراد مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان منجر شوند، در نشریهای علمی پژوهشی تحت عنوان «ارمغان دانش» که توسط «دانشگاه علوم پزشکی یاسوج» انتشار مییابد، به چاپ رسیدهاند.
به بیان متخصصان، افسردگی مقاوم به درمان، همان افسردگی اساسی است که به یک یا دو دوره درمانی (با دوز و مدتزمان کافی) پاسخ نمیدهد. بنابراین بهتر است از درمانهایی که برای افراد مقاوم به درمان طراحی شده است استفاده شود تا در زمان و هزینه صرفهجویی شود، یکی از این درمانها، به «طرحواره درمانی» معروف است. بر اساس نظریه طرحواره درمانی، بیماران مبتلابه اختلالات خلقی، طرحوارههای ناسازگاری دارند که منجر به تشدید نشانههای این اختلال میشود. رویکرد طرحواره درمانی، بر الگوهای خودویرانگر، احساس و رفتاری که از دوران کودکی فرد تکرار میشوند، تمرکز میکند.
در این خصوص و در پژوهشی که توسط محققین کشور انجام شده است، اثربخشی طرحواره درمانی بر شدت افسردگی و افکار خودکشی در بیماران مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان مورد بررسی قرار گرفته است.
به گفته محققین فوق، طرحواره درمانی جنبههای گستردهای از زندگی فرد را دربر میگیرد و اساساً برای مشکلات رفتاری و هیجانی که دوام زیاد دارند به کار برده میشود و ازآنجاکه افراد مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان، مشکلات هیجانی پایداری دارند، انتظار میرود به بهبودی آنها کمک کند.
در پژوهش مورداشاره فوق، محققین دانشگاه لرستان، با استفاده از پرسشنامههای استاندارد مربوط به افسردگی و افکار خودکشی، اطلاعات مورد نیاز خود را از بیماران مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان در بخش روانپزشکی بیمارستانهای نفت و صدوقی اصفهان جمعآوری کرده و سپس این اطلاعات و دادهها را با روشهای آماری، تجزیهوتحلیل و بررسی کردند.
نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که طرحواره درمانی بهطور معنیدار و قابلتوجهی منجر به کاهش افسردگی و افکار خودکشی در افراد میشود.
در تبیین این یافتهها، ترانه مؤذنی، محقق گروه روانشناسی دانشگاه لرستان و همکارانش میگویند: با توجه به اهمیت آسیبهای دوران کودکی در بیماران مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان و تأکید طرحواره درمانی بر باورهای ناکارآمد به وجود آمده در دوران کودکی تا بزرگسالی، این طرحواره از اصول و فنون زیادی استفاده میکند تا آنها را بازسازی و تغییر دهد. در این راستا میتوان گفت عناصر طرحواره درمانی متشکل از رویکردهای شناختی- رفتاری، دلبستگی، روابط شیئی، سازهگرایی و روانکاوی در قالب یک مدل درمانی هستند. درنتیجه منطقی به نظر میرسد که طرحواره درمانی با ترکیب رویکردهای مختلف (دلبستگی و روابط شیئی) در قالب یک مدل درمانی در درمان بیماران مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان مؤثر واقع شود.
به گفته محققان فوق: طرحواره درمانی با کارکردن بر صدای درونی شده والدین و عمیقترین سطح شناخت یعنی طرحوارهها، کمک میکند تا بیماران به ریشه افکار خود، آگاهی یابند و با استفاده از آزمون کردن اعتبار درستی طرحواره و پیداکردن تعریفی جدید از شواهد تأییدکننده یا ردکننده آن، طرحواره و افکار ناخودآیند منتج از آن را زیر سؤال ببرند و دیدگاه جدید به خود، دنیا و آینده پیدا کنند. افراد مبتلابه افسردگی طی سالهای متمادی اطلاعات همخوان با طرحواره را برجسته میکنند و اطلاعات ناهمخوان با آن را نادیده میگیرند و این روند را در کلیه سطوح زندگی تداوم میبخشند.
به اعتقاد مؤذنی و همکارانش: طرحواره درمانی که خلاصههایی از پاسخهای سالم فرد، شناسایی ریشه طرحواره و افکار ناکارآمد است، بهترین ابزار کمککننده به فرد جهت تشخیص رفتارهای منفی و چگونه جایگزین کردن رفتارهای سالم در زندگی است، که موجب آگاهی فرد نسبت به طرحوارهها میشود و زمینه تغییر را در فرد و بهتبع آن در روابط بینفردی و درونفردی فراهم میکند. همچنین تکنیکهای تجربی کمک میکنند تا بیمار با سازماندهی مجدد هیجانی، بررسی خودیادگیریهای جدید، تنظیم عاطفه بین فردی و نیز خود آرامشدهی، زمینه را برای بهبود طرحوارهها مهیا سازد. از سوی دیگر بیماران میتوانند با استفاده از این تکنیکها به فرضیهآزمایی طرحوارهها بپردازند و با برانگیخته شدن طرحوارهها و ارتباط آن با مسائل کنونی، زمینه برای بینش هیجانی و متعاقب آن بهبود طرحوارهها مهیا میشود.
آنها میافزایند: «استفاده از تصویرسازی ذهنی باعث میشود فرد طرحوارههای اصلی را شناخته، ریشههای تحولی آن را درک کرده و این ریشهها را به زندگی فعلی خود ربط دهد. علاوه بر این موجب ارتقای درک بیمار و کمک به او در جهت حرکت از شناخت عقلانی به سمت تجربهکردن هیجانی میشود. در تکنیک گفتگوی خیالی، بروز هیجانات اصلی مثل خشم، زمینه را برای تخلیه هیجانی مهیا ساخته و باعث فاصله گرفتن از طرحوارهها میشود.
تصویرسازی ذهنی بهمنظور الگوشکنی نیز باعث فاصلهگرفتن از سبکهای مقابلهای اجتناب و جبران افراطی میشود و از سویی نیز باعث فاصلهگرفتن از سبکهای مقابلههای اجتناب و جبران افراطی میگردد و از سویی با استفاده از تکنیک نوشتن نامه، بیماران فرصتی برای بیان حقوقشان و شناخت احساساتشان مییابند. به عبارت دیگر، در بعد عاطفی، طرحوارهدرمانی با استفاده از راهبردهای تجربی، باور شناختی که به باور هیجانی گره خورده است را به چالش میاندازد تا بیمار در جلسه درمان با طرحوارههایش علاوه بر سطح شناختی در سطح عاطفی نیز بجنگد. این تکنیک به تخلیه هیجانی فرد کمک میکند تا فرد نیازهای هیجانی ارضا نشدهاش را که منجر به شکلگیری طرحوارههای ناسازگار شده بشناسد.
این یافتهها که میتوانند با توصیه بهکارگیری طرحواره درمانی توسط روانشناسان و روانپزشکان، به کاهش مشکلات روانشناختی افراد مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان منجر شوند، در نشریهای علمی پژوهشی تحت عنوان «ارمغان دانش» که توسط «دانشگاه علوم پزشکی یاسوج» انتشار مییابد، به چاپ رسیدهاند.