سیدعلیرضا مرندی، رئیس فرهنگستان علوم پزشکی ایران صراحتا اعلام کرد:
عیناللهی انتخاب ما نبود!
تاریخ انتشار :
يکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۲۰:۳۷
کد مطلب : ۱۶۸۹۵
سیدعلیرضا مرندی، رئیس فرهنگستانعلومپزشکی در گفتوگویی با قدس از تفاوت برنامه پزشکی خانواده و طرح سلامت خانواده گفته است که مشروح آن در ذیل می آید:
- عدهای میگویند پزشکی خانواده طرحی شکست خورده است، شما هم همین نظر را دارید؟
من این موضوع را نشنیدهام. اما اگر واقعاً عنوان شده این برنامه سلامتمحور و عدالتمحور شکست خورده است یا از روی غفلت و جهل گفتهاند و یا از روی عناد.
- مسئولان وزارت بهداشت چطور؛ نگاه آنها به برنامه پزشکی خانواده چگونه است؟
چنین اظهارنظرهایی نشان میدهد شبکه بهداشتی درمانی که بر مبنای پزشکی خانواده طراحی شده، نه تنها شبکهای موفق و مورد قبول سازمان جهانی بهداشت بوده، بلکه بارها به عنوان الگویی جهانی به دیگر کشورها معرفی شده، بهطوری که در نوشتههای بینالمللی، نام «بهورز» به عنوان یکی از اجزای شبکه بهداشتی درمانی و برنامه پزشکی خانواده آمده است. حالا اینکه شما میگویید برخی از مسئولان وزارت بهداشت عنوان کردهاند برنامه پزشکی خانواده، طرحی شکستخورده است، باور نمیکنم هیچکس چنین حرفی زده باشد. ضمناً با صراحت میگویم گفته آنها کاملاً غلط است و تأسف میخورم برخی اینقدر ناآگاه هستند و بدون شناخت از تاریخچه و عملکرد جایگاه والای بینالمللی این برنامه اظهار نظر کردهاند.
متأسفانه این ناآگاهی بر کل بدنه وزارت بهداشت حاکم است، بهطوری که اکنون در این وزارتخانه بسیاری از مشکلات سلامت مردم شناخته شده نیست. بالاخره وزیر، معاون و رئیس دانشگاه علوم پزشکی شدن به یکسری ویژگیهای خاص نیاز دارد و اینکه فقط افراد در یک حوزه پزشکی دانش و تخصص داشتهباشند کافی نیست؛ چون مشکلات سلامت ۸۶میلیون نفر جمعیت کشور فقط در همان تخصص خانمها و آقایان خلاصه نمیشود و در واقع وزیر و معاونان او باید افرادی باشند که بتوانند به همه ابعاد سلامت مردم بیندیشند و برای آن برنامهریزی کنند. اما این مهم در سالهای اخیر رعایت نشده است.
سه وزیری که پس از من وزیر بهداشت شدند جزو مخالفان ادغام بهداشت و درمان با آموزش پزشکی بودند و بارها مجلس را به حذف شبکه ادغام تشویق کردند که مجلس موافقت نکرد.به اعتقاد من و بسیاری از کارشناسان جهانی، بهورز، پزشکی خانواده - نه پزشک خانواده - و نظام ارجاع، اجزای اصلی شبکه بهداشتی درمانی کشور ماست که سالهای نخست پس از انقلاب که کشور با کمبود شدید پزشک مواجه بود، پیش رفت و چهار دهه با آنکه بسیاری از وزرای بهداشت دو سه دهه اخیر از آن حمایت نکردند و بخش قابل توجهی از بودجههای نظام سلامت را به بخش درمان اختصاص دادند، بسیار کارآمد و موفق عمل کرده است و تحقیقات آقای دکتر حقدوست نشان میدهد سالهای نخست راهاندازی شبکه بهداشتی درمانی و همچنین ادغام بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، یعنی در دوره وزارت بنده، اوج سالهای پیشرفت دانش پزشکی در کشور بوده است. اما سه وزیری که پس از من وزیر بهداشت شدند جزو مخالفان ادغام بهداشت و درمان با آموزش پزشکی بودند و بارها مجلس را به حذف شبکه ادغام تشویق کردند که مجلس موافقت نکرد. حتی وزیری که پس از من برای وزارت بهداشت انتخاب شده بود دغدغه این را داشت که بهداشت از درمان پیشی گرفته است و باید صبر کند که درمان به آن برسد. بنابراین اگر بتوان شکستی برای برنامه پزشکی خانواده متصور
- آیا طرح سلامت خانواده میتواند جایگزین مناسبی برای برنامه پزشکی خانواده باشد؟
سلامت خانواده جزئی از برنامه پزشکی خانواده است، اما اینکه چرا در تلاش هستند ارکان دیگر برنامه پزشکی خانواده را کنار بگذارند مشخص نیست. با وجود این نه تنها فرهنگستانعلومپزشکی، بلکه سازماننظامپزشکی و اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس نیز بر اجرای برنامه پزشکیخانواده تأکید دارند و طرح سلامت خانواده را اصلاً جایگزین مناسبی برای این برنامه نمیدانند.
با این حال من شنیدهام این روزها مسئولان در تلاشاند تا جایی که میتوانند در اسناد و مدارک حال و گذشته، نام شبکه بهداشتی درمانی و پزشکیخانواده را به سلامت خانواده و ارجاع تغییر دهند؛ من این کار مسئولان را ناآگاهی آنها از اهمیت برنامه شبکه بهداشتی درمانی و پزشکی خانواده و نظام ارجاع میدانم. البته نمیتوانم بگویم مسئولان این امور خائن هستند، اما از آنجا که درک مدیریت آنها غلط است، بیتردید در حوزه مدیریت نظام سلامت جاهل هستند.
نه تنها فرهنگستانعلومپزشکی، بلکه سازماننظامپزشکی و اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس نیز بر اجرای برنامه پزشکیخانواده تأکید دارند و طرح سلامت خانواده را اصلاً جایگزین مناسبی برای این برنامه نمیدانند.اصلاً با توجه به اینکه برنامه پزشکی خانواده چند سالی در استانهای فارس و مازندران به صورت آزمایشی اجرا شد، چه نقاط ضعفی در اجرا داشت که نتوانست آنطور که باید، جامعه هدف را از مزیتهای برنامه پزشکی خانواده و نظام ارجاع بهرهمند کند؟
به اعتقاد من، مسئولان این دو دانشگاه اعتقاد عمیقی به اجرای برنامه پزشکیخانواده نداشتند، به همین دلیل آنطور که باید از این برنامه حمایت نکردند و کار را سلیقهای پیش بردند. درحالی که اگر اجرای این برنامه به افرادی معتقد سپرده میشد، بهطور حتم خروجی بهتری داشت. در واقع وزارتخانه در انتخاب آنها اشتباه کرده بود و حالا مسئولان این دو دانشگاه باید پاسخ دهند که نقاط ضعف اجرای این برنامه چه بوده است.
اما بهطور کلی در کشور ما مسائلی که به پیشگیری، بهداشت و ارتقای سلامت ارتباط دارد، جایگاه بالایی در اذهان ندارد که البته علت این نگرش، ما پزشکان هستیم.
به اعتقاد من، جهل مهمترین دلیل موفق نشدن در هر کاری است. البته منظورم از جهل، جهل مطلق نیست. بهعنوان نمونه ممکن است من فوقتخصص خیلی خوبی باشم اما وزیر، رئیسدانشگاه و یا مدیر خوبی نباشم.
بیشتر وزرای بهداشت پیش از آنکه به مجلس بروند با من مشورت کردند، اما با چند جلسه مشورت که کسی وزیر خوب یا حتی مدیر نمیشود. همان وزرای محترمی که پیش از حضور در مجلس با من مشورت کرده بودند، پس از گرفتن رأی اعتماد از مجلس، اکثراً با من تماس گرفته و میگفتند همه حرفهایی که شما عنوان کردید را در مجلس گفتم و رأی آوردم. من به آنان عرض میکردم این نکات را به شما گفتم که عمل کنید نه اینکه فقط بگویید. وزیر محترم کنونی پیش از اینکه وزیر شود، رئیس انجمن آموزش پزشکی و از حامیان جدی شبکه و ادغام بود. اما مگر ادغام بدون شبکه امکان دارد؟ بنابراین کمتوجهی و مشورت نکردن در انتخاب وزیران
هنگامی که شهید رئیسی میخواستند وزیر بهداشت به مجلس معرفی کنند، رئیس ستادشان با من تماس گرفت و از طرف آقای رئیسی خواست فردی را به عنوان گزینه وزیر بهداشت معرفی کنم. من فردی را که مناسب این وزارتخانه در جمهوری اسلامی بود معرفی کردم، اما رئیس ستاد از او خوشش نمیآمد. به او گفتم شما نباید قبول کنید، شما فقط باید پیشنهاد من را به آقای رئیسی منتقل کنید. او با اصرار خواست فرد دیگری را معرفی کنم که بنده امتناع کردم. به همین ترتیب پیش رفت و ویژگیهایی را هم که در جلسات مشورتی فرهنگستان علوم پزشکی با دقت تهیه و ارسال شده بود، نادیده گرفتند.
بنده و دوستان دیگر ممکن است در تخصص خودمان فرد توانمندی باشیم اما به عنوان وزیر بهداشت تسلطی بر کار نداشته باشیم. در گذشته هم از انتخاب شخص بنده و بسیاری از وزرای دیگر با وجود آنکه به عنوان پزشک، متخصص و یا فوق تخصص توانمندی بودیم، اما گزینه مناسبی برای اداره این وزارتخانه نبودیم.
تفاوت برنامهپزشکیخانواده و طرح سلامتخانواده چیست؟
اگر بخواهم پاسخ شما را در یک کلمه بدهم، تفاوت برنامهپزشکیخانواده با طرحسلامتخانواده مانند تفاوت «مار کشیدن» با «مار نوشتن» است. یعنی وقتی به فارسی بنویسید «مار» افراد بیسواد نمیتوانند آن را بخوانند، اما وقتی تصویر «مار» را بکشید افراد بیسواد، بهتر از افراد باسواد متوجه میشوند. بنابراین، کشیدن «مار» گول زدن مردم است و آموزش سواد به مردم نیست.
تفاوت برنامهپزشکیخانواده با طرحسلامتخانواده هم به همین صورت است، زیرا سلامت خانواده جزئی از برنامهپزشکیخانواده میباشد. اما در برنامهپزشکیخانواده علاوه بر سلامت خانواده، برنامههای مهم دیگری مانند بهداشت محیط، بهداشت حرفهای، بهداشت آب، آلودگی هوا، آموزش بهداشت، همکاریهای بینبخشی، بیماریهای غیرواگیر و نظام ارجاع نیز مطرح است. درحالیکه در برنامهسلامتخانواده همه این موارد در محاق قرار میگیرد و کسی به آنها توجه نمیکند.
برنامهپزشکیخانواده جزئی از شبکه بهداشتی درمانی است که به صورت یک زنجیره از نخستین اقدامات پیشگیرانه ساده محیطی در شبکه، شروع و هرچه پیچیدهتر میشود به سطوح بالاتر ارجاع میشود و تا درمانهای فوقتخصصی در بیمارستانهای فوقتخصصی ادامه دارد. در واقع اساس برنامهپزشکیخانواده اقدامات بهداشتی با محوریت تیم پزشکی خانواده است. اما برنامه سلامتخانواده درمانمحور است. در برنامه سلامتخانواده پزشک عمومی در مطب خود مینشیند و ظاهراً مراقب بهداشت، مسئول جمعیت مشخصی میشود تا افراد بیمار را به مطب پزشک عمومی هدایت کند و متأسفانه پزشک به مسائل جامع سلامت ورود پیدا نمیکند. ولی در شبکه بهداشتی درمانی و برنامه پزشکیخانواده، بهورزان، ماماها، پزشکان و... همه جزئی از تیم پزشکیخانواده هستند و پزشک، مسئول نظارت بر مسائل مختلف بهداشتی است که در کنار پیشگیری به درمان افراد زیر پوشش هم میپردازد.
در یکی از جلسات، این پرسش را مطرح کردم که برنامه سلامتخانواده چیست و چه تفاوتی با مراجعه بیماران به مطب پزشکان عمومی دارد. گفتند وزیر بهداشت تصمیم گرفتهاند نام برنامه «پزشکی خانواده» به برنامه «سلامت خانواده و ارجاع» تغییر کند. درحالی که این فقط یک تغییر
اگر قرار باشد برنامه پزشکی خانواده در کشور ادامه پیدا کند آیا کمبود فعلی پزشک، امکان اجرای این برنامه را به وزارت بهداشت میدهد؟
اوایل انقلاب که شبکه بهداشت درمانی را اجرا کردیم، تعداد پزشکان ما در مقایسه با امروز بسیار کم بود. اما با همان تعداد کم که از دانشگاهها دانشآموخته میشدند برنامه را پیش بردیم و در دورههای سه ماهه، آموزشهای لازم را در خصوص تأمین، حفظ و ارتقای سلامت جامعه در حوزههای مختلف پیشگیری و درمان به آنها میدادیم و به مناطق مورد نظر اعزام میکردیم. مشکل امروز ما کمبود پزشک نیست، بلکه بیتوجهی دولت به تأمین امکانات برای زندگی خانواده پزشکان در مناطق محروم و کمبرخوردار و بیتوجهی به وضعیت معاش پزشکان است. متأسفانه دولت از نظر پرداخت دستمزد به پزشکان کملطفی کرده است.
پس یکی از دلایل مهاجرت پزشکان همین موضوع اقتصادی است؟
بله؛ من ریشه اصلی مهاجرت پزشکان را در مسائل مالی میبینم. اگر مشکلات مالی مطرح نباشد بیتردید همه پزشکان ماندن در کشور خود را ترجیح میدهند، چون همه آدمها در خانه خود احساس راحتی بیشتری میکنند. ما حتی زمان جنگ در حوزه پزشکی، مهاجرت چندانی نداشتیم، اوایل انقلاب نیز فقط پزشکانی که با انقلاب مخالف بودند مهاجرت کردند.
اما در سالهای اخیر با آنکه پرداخت به پزشکان و هزینههای پزشکی در سطح دنیا افزایش یافته، در ایران تعرفههای پزشکی بهطور مصنوعی پایین نگه داشته شده و اجازه نمیدهند سطح حقوق و درآمد استادان دانشگاه و جامعه پزشکی از حد مشخصی که به صورت غیرمنطقی تعیین میشود، افزایش پیدا کند یا ۳۰درصد حقوق استادانی که سابقه طولانیتر دارند و در نتیجه حقوق آنها بیشتر است را به عنوان مالیات کسر میکنند. درحالی که پزشکان کشورهای همسایه ما چندین برابر پزشکان ایرانی درآمد دارند.
دلیل دوم به ناسپاسی تریبونهای مختلف، حتی صدا و سیما از جامعه پزشکی برمیگردد. در حالی که جامعه پزشکی و کادر درمان در طول سالهای دفاع مقدس همواره در خط مقدم جبههها حضور داشتند و تعداد قابل توجهی شهید تقدیم کشور کردند، در روزهای شیوع کرونا نیز که به همه مردم توصیه میشد در خانههایشان بمانند تا مبتلا نشوند، پزشکان و کادر درمان در خط مقدم مقابله با کرونا بودند، حالا حق نیست اینطور مورد بیمهری و ناسپاسی قرار بگیرند. جای تعجب نیست پس از فروکش کردن کرونا آمار مهاجرت آنها افزایش یافته است. اگر امروز مسئولان تمهیدات لازم را برای ماندگاری پزشکان در کشور نیندیشند در آینده نه چندان دور مانند سالهای نخست انقلاب با کمبود پزشک مواجه میشویم. با این تفاوت که دیگر نمیتوانیم مانند گذشته با استفاده از پزشکان هندی، پاکستانی و بنگلادشی این کمبود را جبران کنیم، چرا که آن سالها، پولی که به این پزشکان پرداخت میکردیم از درآمدی که در کشور خودشان داشتند بیشتر بود، اما اکنون هیچ پزشکی حاضر نمیشود به ایران بیاید، چون درآمد آنها در کشور خودشان و کشورهای همسایه ما شاید ۱۰ برابر درآمد پزشکان ما باشد.