سالم خبر: بحران صنعت دارویی کشور بحران ترازنامه و صورت مالی نیست بلکه بحران کیفی سازی در زیرساخت های سخت افزاری و نرم افزاری و اطلاعاتی این صنعت و همچنین پرورش نیروی انسانی متعهد است. ما هنوز نتوانسته ایم این سه عامل را آنطور که باید و شاید و آن طور که مورد تایید مردم و پزشکان باشد در کنار هم قرار دهیم.
شرایط فعلی صنعت داروی کشور، سیستم مدیریتی و منابع انسانی صرفنظر از دولتی یا خصوصی بودن آن و نبود استراتژی های بلند مدت در این صنعت از موضوعات مورد بحث با اشکان احسانی مدیر پیشین شرکت تامین آوا سلامت با سالم خبر در بخش دوم گفت و گو با اوست که در پی می آید:
چرا صنعت داروی ما با وجود آنکه نیروی انسانی فعال در آن، از نخبه های جامعه هستند و قدمت 70 ساله دارد امروز با بحران های قابل پیش بینی روبرو است؟
ما در زمینه بهینه سازی صنعت دارو چه در بعد زیرساختهای نرمافزاری و چه در بعد پرورش نیروهای انسانی، شاخص مند عمل نمی کنیم بحران صنعت دارویی ما بحران ترازنامه و صورت مالی نیست بلکه بحران کیفی سازی در زیر ساخت های سخت افزاری و نرمافزاری و اطلاعاتی این صنعت و همچنین پرورش نیروی انسانی متعهد است. ما نتوانسته ایم این سه عامل را آنطور که باید و شاید و آن طور که مورد تایید مردم و پزشکان باشد، در کنار هم قرار دهیم این از اصول اولیه تجارت مشتری مداری است مشتری مداری این نیست که به زور به مشتریان خود بقبولانیم که ما بهترین هستیم؛ بلکه مشتری خود باید ما را بر اساس آنچه به او عرضه می کنیم قبول کند. مسوولان صنعت دارویی و نظام دارویی ما مشتریان خود را مقامات عالی کشور تعریف کرده اند و کمتر نگاهشان به سمت پزشکان و بیماران بوده است.
همین مساله موجب شده تا کارخانه هایی که در زمان خود نقاط عطفی در صنعت داروسازی ما بوده اند امروز حال خوشی نداشته باشند. ما در برندسازی ضعیف عمل کرده ایم و هر برندی که در بازار می شناسیم اغلب مربوط به 10 تا 15 سال پیش است. در واقع ما در صنعت به روزمرگی افتادهایم. مدیران دارویی ما همه امروز از وضع موجود شاکی اند اما به صورتهای مالی آنها که می رسیم همه ادعا می کنند که رشد داشته اند و موفق عمل کرده اند اما مشکلشان در وصول نشدن مطالبات شان است.
به نظر می رسد روی صحبت شما بیشتر بخش دولتی و شبه دولتی تولید دارو باشد...
نه لزوما. درواقع تغییرات مداوم و پی در پی مدیران در این بخش موجب می شود که مدیران کوته نگر شوند و به دور از آینده نگری از اتخاذ استراتژی های بلند مدت باز بمانند. اما بخش خصوصی واقعی هم در صنعت داروی ما بسیار کوچک است. در واقع با توجه به اینکه بیش از 70 درصد GDPکشور وابسته به دولت است، اصلا بخش خصوصی ای که ارتباط با دولت نداشته باشد و خود را هماهنگ با دولت نکند پایدار نخواهد بود. ما زمانی می توانیم ادعا کنیم خصوصی سازی کرده ایم که سهم دولت و بخش های شبه دولتی از تولید GDP حداقل به زیر 50 درصد کاهش پیدا کند.
با توجه به صحبت های شما خیلی نمی توان به آینده صنعت دارو امیدوار بود...
این طور نیست من همیشه امیدوارم، پیتر دراکر، پدر علم مدیریت در اواخر عمر خود می گوید من یاد گرفتم کارآمدترین روش مدیریتی، مدیریت مبتنی بر آرمان ها و ارزش هاست. و اتفاقا انقلاب ما هم انقلاب آرمان ها بود. اما مشکل اینجا بود که ما توانستیم ارزش های سیاسی خود را به خوبی تعریف کنیم اما در تعریف ارزش های اقتصادی خود باز ماندیم. ما حتی مدیریت اقتصادی خود را بر اساس ارزش های ایدئولوژیک خود پیش نبردیم و تازه به سیستم هایی رسیده ایم که به علت مشکلاتشان، دنیای غرب در حال عبور از آنهاست. این مساله به همه حوزه های اقتصادی، از جمله دارو سرایت کرده است. رهبر انقلاب در سخنان خود می گویند ما باید تولید داخل را حمایت کنیم تا بتواند خود را ارتقا بدهد، اما به طرز حیرت آوری همه بخش اول صحبت های ایشان را می شنوند چون پول و قدرت در قسمت اول است و کار و تلاش در قسمت دوم.
برای آنکه صنعت داروی کشور رشد کند باید شرایط برای صادرات محصولات آن هم فراهم شود. یعنی یک صنعت درونزای برونگرا ایجاد کنیم. این در حالی است که ما صادرات چندانی در حوزه دارو نداریم. بخشی از ارقامی هم که مطرح می شود در واقع صادرات نیست بلکه تولید کننده محصول خود را به یک دلال می فروشد و این دلال موقع خارج کردن این محصول از کشور میزان آن را دو یا سه برابر اعلام می کند و بدین ترتیب آمار صادرات غیر نفتی افزایش پیدا می کند. اما این یک دروغ بزرگ است.
پس سیستم های نظارتی چه وظیفه ای دارند؟
سیستم اعتماد می کند. این اتفاق نه فقط در دارو بلکه در سایر صنایع هم می افتد و یکی از کارهایی که دکتر همتی "رئیس کل بانک مرکزی" انجام داد و توانست نرخ ارز در کشور را کنترل کند همین بود. ایشان معتقدند ما باید اول مشخص کنیم که به چه دلیل صادرات می کنیم؟ ما قرار است با صادرات قدرت اقتصادی و امنیتی خود را بالا ببریم و ارز وارد کشور کنیم نه اینکه با آمار مربوط به آن فقط پز بدهیم. صنعت ما باید بررسی کند و ببیند چقدر ارز وارد کشور کرده است؟
آیا وضعیت امروز صنعت انگیزه ای برای مدیران خود می گذارد تا به این مسائل بپردازند؟
واقعا نه. ما اگر صادرات محور باشیم مجبور می شویم که زیرساخت های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن را هم درست کنیم. در واقع مدیران ما آنقدر درگیر مسائل روزمره هستند که فرصتی برای پرداختن به مسائل کلان تر ندارند. ما برای مدیران خود امنیت فکری و اقتصادی و به طور کلی بدیهی ترین بسترهای لازم را ایجاد نمی کنیم و مدیرانمان مجبور می شوند برای بقای خود دید کوته نگرانه و منفعت طلبانه داشته باشند. ما وقتی می توانیم بزرگ فکر کنیم و کارهای بزرگ انجام دهیم که ترس مالی نداشته باشیم. اما این ترس ها چنان در ما ریشه دوانده که مدام خود سانسوری می کنیم تا مبادا به کسی برخورد و ما موقعیت هایمان را از دست بدهیم؛ در حالی که اگر ارزش های واقعی صنعت به خوبی تبیین شوند و مدیران ما بر اساس این ارزش ها ماندگار شوند، صورت های مالی هم به طور واقعی تصحیح خواهند شد. اما با این سیستم و در فضایی که شعارزدگی بر آن غلبه دارد و ما درگیر فعالیت های ستادی هستیم، نه تنها صنعت، که نیروهای انسانی ارزشمند خود در این حوزه را هم نابود می کنیم.
ما باید فکر درون سیستمی و ارتباطات خارجی خود را تقویت کنیم و برای این کار لازم نیست پا روی شعارهای خود بگذاریم. ما می توانیم از چینی ها، کره ها و سایر کشورها هم درس بیاموزیم. درواقع ما حق داریم پا بر روی اصول خود نگذاریم اما باید عقلمان را هم به کار بیاندازیم. آیا ما حتی با چین تجارت عاقلانه داشته ایم؟ ما برای رسیدن به برخی اهدافمان هر کاری می کنیم و بقیه کشورها از این شرایط استفاده خود را می برند. چون نتوانستیم از حوزه تجارت و افراد دانا در این حوزه خوب استفاده کنیم ما باید یاد بگیریم با دنیا تجارت کنیم و این تجارت تنها به معنای واردات کالا نیست. تجارت می تواند عاملی برای تبادل افکار و اندیشه های نو باشد. اما ما برای تجارت ارزش قائل نیستیم و تاجر را یک دزد می پنداریم. البته این بدان معنی نیست که خود دولت تجارت کند بلکه باید از آن حمایت کند.